۱۴۰۰ اردیبهشت ۲۷, دوشنبه

ماهنامه سیاسی و مدنی قدرت حق شماره 12

 

ماهنامه سیاسی و مدنی

قدرت حق

نشریه مستقل هواداران حقوق بشر

ما هواداران مستقل حقوق بشر، خواهان احترام به حقوق ذاتی (حقوقی که در زمان زایش همراه ماست چون نفس کشیدن، دیدن، شنیدن، رشد، احساسات و ... ) و شهروندی (وظیفه جامعه برای امکان رشد حقوق ذاتی چون امنیت زندگی، رفاه، بهداشت، آموزش، پرورش و...) انسان ها هستیم.

 

برای آگاهی در زیر اهداف 17 گانه سند 2030 یونسکو را اعلام می کنیم

سند ۲۰۳۰ یونسکو  (ژانویه 2016)

سند مقدمه ای دارد مبنی بر این که رهبران و مردم جهان بر آن هستند که تا سال ۲۰۳۰، به فقر،گرسنگی ،خشونت، فساد، قاچاق و … پایان دهند و به سوی کرامت انسانی، صلح، عدالت، رعایت برابری، رفاه، مدیریت پایدار منابع طبیعی، گسترش بهداشت، تامین آب آشامیدنی برای همه، توانمندسازی زنان و دختران، محترم شمردن تنوع فرهنگی، حمایت از اقشار آسیب پذیر، مردمسالاری، بهبود محیط زیست، توسعه مناطق روستایی، توسعه آموزش های عمومی و فنی و حرفه ای، ترویج تفاهم، اشتغالزایی، و نظایر این ها حرکت کنند.

سپس بر لزوم تلاش همه دولت ها برای رسیدن به اهداف توسعه ای ۲۰۳۰ تأکید شده است.

۱۷ هدف اصلی سند ۲۰۳۰، بیان شده اند که عبارتند از:

۷- تضمین دسترسی به انرژی ارزان قیمت، قابل اعتماد، پایدار و مدرن برای همه

۸- ترویج رشد فراگیر و پایدار اقتصادی، اشتغال کامل و مولد و شغل مناسب برای همه

۹- ایجاد زیرساخت انعطاف پذیر، ترویج صنعتی سازی فراگیر و پایدار و تقویت نوآوری

۱۰- کاهش نابرابری در درون و میان کشورها

۱۱- تبدیل شهرها و سکونت گاه های انسانی به مکان های همه شمول، مقاوم و پایدار ( گزارش صوتی بخش دوم )

۱۲- تضمین الگوی تولید و مصرف پایدار

 

کنوانسیون حمایت از میراث فرهنگی و طبیعی جهان (بخش 3)

مصطفی حاجی قادر مرحومی

مزایای پذیرش کنوانسیون میراث جهانی

بارزترین امتیاز پذیرش کنوانسیون میراث جهانی، پیوستن و تعلّق یافتن به جامعه‌ای است که آثاری را می‌ستایند و پاس می‌دارند که از اهمیت جهانی برخوردار هستند و تجلّی دنیایی از نمونه‌های خارق‌العاده‌ی تنوع فرهنگی و غنای طبیعی به شمار می‌روند.

کشورهای عضو کنوانسیون با هم‌یاری در زمینه‌ی محافظت و مراقبت از میراث طبیعی و فرهنگی جهان، تعهد خود را در قبال حفظ میراث ما برای نسل‌های آینده تبیین می‌کنند. اعتبار ناشی از پیوستن به کنوانسیون و داشتن محوطه‌هائی که در فهرست میراث جهانی ثبت شده‌اند، عاملی است که سبب افزایش توجه و آگاهی کشورهای عضو نسبت به حفاظت از این میراث می‌شود.

یکی از مزایای مهم پذیرش کنوانسیون، خاصه برای کشورهای در حال توسعه، دست‌یابی به صندوق میراث جهانی است. به منظور شناسایی، حفاظت و معرفی محوطه‌های میراث جهانی، سالانه مبلغ ٤ میلیون دلار در اختیار کشورهای عضو قرار می‌گیرد. هم‌چنین در مواردی که آسیب‌های انسانی یا طبیعی به محوطه‌ها وارد می‌شود، کمک‌های فوری برای تعمیر این آسیب‌دیدگی‌ها در اختیار کشورهای عضو قرار می‌گیرد. در مورد فهرست میراث جهانی در خطر نیز توجه و کمک‌های مالی ملی و بین‌المللی بر محافظت از این محوطه‌ها که به طور خاص در معرض خطر قرار دارند، اختصاص می‌یابد.

امروزه مفهوم میراث جهانی تا به آن پایه پذیرفته شده که محوطه‌هائی که در فهرست میراث جهانی ثبت شده‌اند، عاملی برای جذبکمک‌های بین‌المللی به شمار می‌روند، و به همین سبب می‌توانند از منابع گوناگون، کمک‌های مالی متعلق به طرح‌های حفاظت از میراث جهانی دریافت کنند. علاوه بر این، محوطه‌هائی که در فهرست میراث جهانی ثبت شده‌اند، از طراحی و اجرای برنامه‌های جامع مدیریتی سود می‌برند، برنامه‌هائی که اقدامات محافظتی و شیوه‌های نظارتی متناسبی را شامل می‌شود. به منظور حمایت از این طرح‌های جامع، متخصصان، آموزش‌های فنی لازم را به تیم‌های بومی مدیریت محوطه‌ ارائه می‌دهند.

دیگر آن که ثبت محوطه در فهرست میراث جهانی سبب می‌شود افراد بیش‌تری آن را بشناسند و از ارزش‌های آن آگاهی یابند، و به همین ترتیب، فعالیّت‌های گردشگری در محوطه نیز افزایش می‌یابد. زمانی که چنین فعالیّت‌هائی با در نظر گرفتن اصول استوار گردشگری به خوبی برنامه‌ریزی و سازمان‌دهی شوند، می‌توانند منابع مالی مهمی را برای محوطه و نیز برای اقتصاد محلی به ارمغان آورند.

محوطه‌هائی که نام آن‌ها در «فهرست میراث جهانی» ثبت شده است، می‌توانند علامت ویژه، نام، نماد یا تعریف محوطه‌هایمیراث جهانی را داشته باشند. این علامت را که «مایکل اولیف» طراحی کرده، «نماد همبستگی» متقابل اموال فرهنگی و طبیعی است: مربع میانی، نماد شکل ساخت انسان و دایره‌ی پیرامون آن، نماد طبیعت است و این دو موجودیت ارتباط ذاتی با یک‌دیگر دارند. «علامت ویژه» همانند جهان گرد است اما در عین حال نماد حمایت نیز هست.(رهنمودهای عملی، مواد ١٠٣ تا ١٠٦)

           انواع کمک‌های بین‌المللی به کشور های عضو کنوانسیون

مساعدت‌های بین‌المللی که با تصویب کمیته‌ی میراث جهانی و از طریق صندوق حمایت از میراث جهانی تخصیص می‌یابد، با توجه به وضعیت اثر و امکانات دولت متقاضی و عملیات اجرایی لازم برای حفاظت از اثر به یکی از اشکال زیر انجام می‌شود:الف. مطالعات علمی و کارشناسی به منظور شناسایی، حمایت، حفاظت و احیای میراث فرهنگی و طبیعی که با تعریف مقرر در معاهده ١٩٧٢ قابل انطباق است و در قلمرو دولت متقاضی متعاهد قرار دارد. این مطالعات می‌تواند شامل شناسایی، تهیه فهرست‌های موقت و فراهم آوردن مدارک و اسناد لازم برای ارائه پیشنهاد و ثبت آن‌ها در فهرست میراث جهانی باشد.

ب. اعزام کارشناسان، متخصصین و نیروی انسانی واجد صلاحیت علمی لازم به منظور مساعدت در حسن اجرای طرح‌های مصوب حفاظت از آثار فرهنگی- تاریخی و طبیعی در قلمرو کشور متعاهد.

ج. تربیت کارشناسان مجرب در تمامی سطوح علمی لازم برای شناسایی، حمایت، حفاظت، معرفی و احیای میراث فرهنگی و طبیعی.

د. تهیه‌ی تجهیزاتی که دولت متقاضی در اختیار ندارد و تهیه‌ی آن نیز برایش مقدور نیست.

ه. اعطای وام‌های دراز مدت کم بهره یا بدون بهره.و. اختصاص کمک‌های بلاعوض در موارد استثنایی و برای مقاصد خاص.مساعدت‌های صندوق حمایت از میراث جهانی علاوه بر کمک به کشورهای متقاضی عضو با تشخیص و تصويب کمیته‌ی بین‌الدول به سازمان‌های بین‌المللی، ملی و منطقه‌ای برای تربیت کارشناسان نیز اختصاص می‌یابد.روند نامزدی آثار جهت ثبت در فهرست میراث جهانیهر کشور نخست باید فهرستی از آثار مهم فرهنگی و طبیعی خود راکه فهرست موقت نامیده می‌شود، فراهم کند، این عمل از آن جهت اهمیت دارد که کشورها نمی‌توانند آثاری را که پیش‌تر در چنین فهرستی ثبت نشده، نامزد کنند. هم‌چنین هر کشور می‌تواند اثری را از این فهرست برگزیند و پرونده‌ی نامزدی برای آن تشکیل دهد. مرکز میراث جهانی در زمینه‌ی تهیه‌ی این پرونده، که باید تا حد امکان جامع باشد، مساعدت و مشاوره‌های لازم را ارائه می‌دهد.

پس از آن که دولت عضو پرونده اثر نامزد شده را تهیه نمود، این پرونده به کمیته‌ی میراث جهانی ارائه می‌گردد. کمیته در این مرحله از نظرات دو سازمان مستقل برای اتخاذ تصمیم بهره می‌گیرد: شورای بین‌المللی بناها و محوطه‌ها () در زمینه‌ی میراث فرهنگی و سازمان حفاظت جهانی () در زمینه میراث طبیعی. سپس، این دو نهاد پیشنهادهای خود را به کمیته‌ی میراث جهانی ارائه می‌دهند. کمیته‌ی میراث جهانی یک بار در سال تشکیل جلسه می‌دهد تا درباره‌ی ثبت یا عدم ثبت آثار در فهرست میراث جهانی تصمیم بگیرد؛ گاه نیز اتخاذ تصمیم نهائی را به زمانی موکول می‌کند که اطلاعات بیش‌تری از کشور عضو دریافت دارد. برای ثبت آثار در فهرست میراث جهانی، ده معیار وجود دارد که هر اثر می‌بایست حائز یکی از آن‌ها باشد.دسته‌بندی دیگر، قرار دادن محوطه‌های کشورهای عضو در 5 گروه ذیل است: آفریقا، کشورهای عربی (شامل شمال آفریقا و خاورمیانه)، آسیا ـ اقیانوسیه (شامل استرالیا و آسیا به جز کشورهای عربی)، اروپا و آمریکای شمالی (به ویژه ایالات متحده و کانادا)، و آمریکای لاتین و کشورهای حوضه‌ی دریای کارائیب. روسیه همراه با قبرس و جمهوری‌های قفقازی در گروه کشورهای منطقه‌ی اروپا و امریکای شمالی قرار داده شده‌اند.در این منطقه‌بندی، یونسکو در عوض مشترکات جغرافیایی، برای مشترکات اداری اهمیت قائل بوده است. بنابراین، جزیره‌ی گوق که در آتلانتیک جنوبی واقع است، در منطقه‌ی اروپا و آمریکای شمالی منظور شده، چرا که انگلستان این محوطه را نامزد عضویت کرده است.

ایران و کنوانسیون حمایت از میراث فرهنگی و طبیعی جهان پس از آن ‌که کنوانسیون در تاریخ ١٦ نوامبر ١٩٧٢ به تصویب رسید و در تاریخ ٢٣ نوامبر همان سال نیز رسماً منعقد گردید، تاریخ ١٧ دسامبر ١٩٧٥برای لازم‌الاجرا شدن آن معین گردید. ایران پس از تصویب قانون الحاق در مجلس شورای ملی و تصویب مجلس سنا رسماً از ٢٦ فوریه ١٩٧٥ عضو کنوانسیون گردید. متن قانون الحاق ایران به کنوانسیون به شرح زیر است:

ماده‌ی واحده- کنوانسیون حمایت از میراث فرهنگی و طبیعی جهان که در تاریخ ١٦ نوامبر ١٩٧٢(٢٥ آبان ماه ١٣٥١) به تصویب هفدهمین اجلاس کنفرانس عمومی یونسکو رسیده است مشتمل بر یک مقدمه و ٣٨ ماده تصویب و اجازه تسلیم اسناد الحاق آن داده می‌شود.

قانون فوق مشتمل بر یک ماده و متن کنوانسیون ضمیمه پس از تصویب مجلس سنا در جلسه‌ی روز دوشنبه ١٣٥٣/٨/٢٧، در جلسه‌ی روز یک‌شنبه هشتم دی ماه ١٣٥٣شمسی به تصویب مجلس شورای ملی رسید.

مرجع ملی کنوانسیون در ایرانالف. سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری کشور در خصوص میراث فرهنگی.ب. سازمان حفاظت محیط زیست در خصوص میراث طبیعی.

شواری عالی ثبت جهانی

این شورا با حکم رئیس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، به ریاست رئیس پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری تشکیل گردیده و مرکب از ١٧ عضو است. این اعضاء در قالب دو کمیته‌ی میراث فرهنگی و میراث طبیعی فعالیّت می‌كنند.

اعضای کمیته‌ی میراث طبیعی شامل نمایندگان و کارشناسان سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری و پنج سازمان و نهاد تخصصی ذیربط شامل: سازمان حفاظت محیط زیست، سازمان جنگل‌ها و مراتع، سازمان زمین‌شناسی کشور و دو دانشکده منابع طبیعی و محیط زیست است.فعالیّت اصلی این شورا در حال حاضر بررسی آثار واجد ارزش و تهیه فهرست موقت پیشنهادی به کمیته‌ی میراث جهانی است.

باز هم خودکشی کودکان

اکبر قبادی چقاکبودی

ماده‌ ۲ کنوانسیون کودک به این موضوع اشاره دارد که کشورهای‌ طرف‌ کنوانسیون‌ تمام‌ اقدامات‌ لازم‌ را جهت‌ تضمین‌ حمایت‌ از کودک‌ در مقابل‌ تمام‌ اشکال‌ تبعیض‌، مجازات‌ بر اساس‌ موقعیت‌، فعالیتها، ابراز عقیده‌ و یا عقاید والدین‌، قیم‌ قانونی‌ و یا اعضای‌ خانواده‌ کودک‌ به‌ عمل‌ خواهند آورد، همچنین بر اساس ماده 3 کنوانسیون کودک، کشورهای‌ طرف‌ کنوانسیون‌ متقبل‌ می‌شوند که‌ حمایتها و مراقبتهای‌ لازمه‌ را برای‌ رفاه‌ کودکان‌، با توجه‌ به‌ حقوق‌ و وظایف‌ والدین‌ آنها، قیم‌ و یا سایر افرادی‌ که‌ قانوناً مسئول‌ آنان‌ هستند، تضمین‌ کنند و در این‌ راستا اقدامات‌ اجرائی‌ و قانونی‌ مناسب‌ معمول‌ خواهد گردید.

از این رو تمامی کشورهای جهان امروز، تلاش خود را بمنظور تامین آینده ای بهتر، بر تعلیم کودکان و آموزش روحی و روانی این آینده سازان خویش قرار داده اند. اما در ایران و بر اساس شواهد موجود میتوان گفت تمامی اتفاقات و اقدامات در جهتی مخالف در حرکت هستند.

کودکان در ایران تبعیضات بسیاری را تجربه میکنند. تبعیضهایی که در دوران کرونا شدت بیشتری نیز پیدا کرده است. در این روزها علاوه بر تبعیض های جنسیتی معمول سیستماتیک میان کودکان که حتی جدیدا به حذف تصویر دختران از روی کتابهای درسی نیز منجر شده است، به افزایش شکاف طبقاتی میان کودکان میتوان اشاره کرد. جایی که مدارس و شرکت در کلاسهای درس به نوعی تبدیل به نزاع دارا و ندار شده است. در حالیکه در ماده 28 کنوانسیون کودک، به اجباری‌ و رایگان‌ نمودن‌ تحصیل‌ ابتدائی‌ برای‌ همگان اشاره شده و بر اساس هدف 4 از سند 2030 یونسکو تضمین آموزش رایگان همگانی تا دیپلم به صورت رایگان و دسترسی به آموزش های پیش دبستانی از وظایف دولت است‌ و با استناد به اصل 30 از قانون اساسی دولت جمهوری اسلامی ایران دولت موظف است وسایل آموزش و پرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسایل تحصیلات عالی را تا سر حد خودکفایی کشور به طور رایگان گسترش دهد.

علاوه بر مواردی چون فقر، بدسرپرستی، و دیگر مشکلاتی که این کودکان در خانواده و جامعه تجربه می‏کنند، تعداد بسیار زیادی از کودکان و نوجوانان از حداقل امکانات رفاهی و آموزشی بی بهره اند.با توجه به شیوع ویروس کرونا و الزام مدارس و آموزشگاه ها به شرکت در کلاسهای آنلاین، درصد بسیار کمی از کودکان ایران توانایی و امکانات لازم شرکت در این کلاسها را دارند. در بسیاری از استانها و مناطق محروم، کودکان دسترسی به اینترنت را ندارند و مجبور هستند کیلومترها راه‏های پرخطر و صعب العبور را پشت سر بگذارند تا به اینترنت دسترسی پیدا کنند و یا بدلیل فقر خانواده از داشتن تبلت و گوشی هوشمند بی بهره اند. این کمبودها و مشکلات باعث ناامیدی و دلسردی در کودکان کم بضاعت شده وهمین موضوع تاکنون عواقب و پیامدهای ناگواری را بهمراه داشته است.

"آرمین کودک ۱۱ ساله ساکن محله جعفرآباد کرمانشاه به دلیل فقر با خوردن قرص خودکشی کرد."

"سید محمد موسوی زاده، دانش آموز ۱۱ ساله ساکن شهرستان دیر در جنوب استان بوشهر که در خانواده‌ای بی‌بضاعت زندگی می‌کرد، به دلیل نداشتن گوشی همراه و عدم امکان حضور در کلاس‌های آنلاین، خود را با طناب حلق آویز کرد."

"یک نوجوان 15 ساله که به دلیل فقر و زندانی بودن پدرش، ترک تحصیل کرده و به کار در یک سنگ‌فروشی مشغول بود اقدام به خودکشی کرد."

"دختر ۱۷ ساله سقزی به دلیل فقر خانواده و عدم توانایی برای خرید جهیزیه خودکشی کرد."

"پرستو جلیلی آذر، دانش آموز 13 ساله پایه هشتم، در دهستان طلاتپه ارومیه، به دلیل نداشتن گوشی همراه و عدم امکان حضور در کلاس‌های آنلاین دست به خودکشی زد."

این موارد تنها گوشه ای از خودکشی‏هایی است که در این چند ماه اخیر رخ داده است. مواردی که بسیار نگران کننده بوده و نشان از رشد یاس و ناامیدی در میان کودکان و نوجوانان دارد.

لازم است دولت ایران، بعنوان یکی از امضا کنندگان کنوانسیون کودک، هر چه سریعتر نسبت به این موضوع واکنش نشان داده و با به حداقل رساندن اختلاف طبقاتی و فقر موجود در جامعه، این کودکان را که آینده کشور، به سلامت روحی و روانی آنها بستگی دارد از این سیاه چاله یاس و سرخوردگی نجات دهد و موجبات رفاه، آموزش مناسب و دسترسی به دیگر امکانات لازم متناسب با کودکی آنها را فراهم سازد.

بررسی عملکرد فعالان حقوق بشر

احمد حاجی قادر مرحومی

هر ساله در ماه آخر سال میلادی ، همه جریان های فکری  نگاهی به تاریخ یکساله خود می اندازند و تحلیل هایی میکنند اما ماه دسامبر با توجه به مناسبت های بین المللی که در خود جا داده است گویا ماهی است که با نام حقوق بشر، پرچم دردست دارد و باد از هرسو موافقی می وزد تا به تاریخ یکساله گذشته حقوق بشر در ایران پرداخت و نقادی و تحلیل کرد.  این بحث دلخواه تر میشود وقتی که تقریباً کسی شکی ندارد که چالشهای  تاریخی در مسیر فعالیت های حقوق بشری در ایران که از مبدا آبان نودوهشت تا به امروز شکل گرفته است ، ساختار فعلی فعالیتهای حقوق بشر در ایران را تکانی داده است و با سوالاتی روبرو کرده است.

واقعیات هایی مانند آبانی که یکساله شد و با نام آبان خونین در افکار عمومی مردم هک شده است. سرکوب گسترده ای که به کشته شدن صدها نفر و دستگیری هزاران نفر در خیابان و دانشگاه انجامید و محدودیت شدید حق آزادی بیان در جامعه مدنی و اهل قلم را رقم زد. نظاره این خشونت بی سابقه و عریان توسط افکار عمومی و گزارش‌های قابل تاییدی که توسط نهادها مختلف بین المللی از این اِعمال خشونت تهیه شدند مانند گزارش ویژه سازمان عفو بین الملل در مورد آبان که با عنوان ویرانگر انسانیت منتشر شد وازنقض های بنیادی حقوق بشر مخصوصاً در مورد بازداشت شدگان آبان پرده برداشت ، اَعمالی چون ناپدید سازی قهری ، اعدام شبیه سازی شده و انواع شکنجه روحی و جسمی، تهدید خانواده ها، اعترافات اجباری  ،دادگاههای نمایشی و صدور حکم اعدام  و همچنین گزارش ناظر ویژه سازمان ملل از وضعیت حقوق بشر در ایران که صراحتاً در آن اذعان شده است که شلیک ها به قصد کُشت بوده است، همگی این سوال را در اذهان پررنگتر میکند که پاسخ مناسب و درخور فعالان حقوق بشر به این حجم از خشونت و نقض فاحش حقوق انسانی  چه خواهد بود ؟ حقیقت این است که آبان علاوه بر تاثیرهای عمیق بر تمام جریانهای فکری جامعه مان ، نقطه عطف عجیب در تمام نمودارها ست.جامعه مدافعان حقوق بشر ایرانی نیز دستخوش این آبان شد و تاریخچه فعالیت های حقوق بشری در ایران ورق خورد و بی شک یکی از رسالتهای فعالین حقوق بشر بازنگری جدی و متعهدانه به واقعیات آبان و ترسیم خط و مشی پسا آبانی است . جریان حقوق بشر اگر میخواهد شخصیت و رسالت خود را در نظر مردم ما که آبان را به چشم دیدند حفظ کند باید از پس دوران پسا آبانی برآید واین امر مستلزم این است که فعالین حقوق بشر در نگاهشان به دوران پسا آبانی ، نگاهی مطلقاً واقع گرایانه باشد. مخصوصاً در تقابل ها و تعاملات با حکومت و با راهبردی مشخص سعی در به انزوا بردن عناصری در حکومت کند که جز دکمه سرکوب و کشتارهیچ گزینه دیگری در مقابل خود نمی بینند. عناصری که تقریباً در تمام بخش های حکومت وجود دارند و بشدت تاریکند و اگر در نگاه فعالان به حکومت تغییری صورت نگیرد نه حق آبان را ادا شده است و نه حق افکارعمومی جامعه ، که از فعالین حقوق بشر انتظار اثر و عکس العمل و امید دارند.

جهشی که در آبان نود و هشت در افکار عمومی بخصوص در نظر به حکومت بوجود آمد از لحاظ کمی و کیفی قابل قیاس با هیچ اتفاق دیگری در قرن حاضر نیست جهشی که بانو نرگس محمدی در سالگرد آبان بسیار زیبا آن را روشن تر شدن مرز میان مردم و حکومت توصیف کردند جهشی که حاصل آن  وفاداری مردم به آبانی است که حداقل یکسال گذشته تا به امروز ادامه داشته است و در فریاد بلند نه به اعدام معترضین و همچنین در سالگرد همدلانه و بینظیری که در فضای مجازی و قلم فرسایی و پرچم داری پدیدار شده است. جهشی که اگر فعالان حقوق بشر و نخبه های این جریان نتوانند آن را طی کنند تا به جامعه مدنی مخاطب خود ، نزدیک تر شوند قطعاً جایگاه مردمی آنها آسیب میبیند ، آسیبهایی که شاید فرصت ترمیم آنها سالها طول بکشد.

پس ازساقط شدن هواپیمای اُکراینی و فشار بر روی بازماندگان برای سکوت و بازداشت تعداد زیادی از دانشجویان و فعالان مدنی معترض و تضییع فرصت سوگواری از مردم و بازتاب گسترده و جهانی این حادثه تلخ که با واکنشهای دولتی  کانادا واُکراین همراه بود و با طرح درخواست دادخواهی بازماندگان جانباختگان ادامه یافت ، این سوال را در اذهان عمومی مطرح میکند که آیا اساساً میتوان دولت ایران را در چنین مواردی  پاسخگو کرد و آیا دادخواهی بازماندگان عملاً به معنای تام این کلمه است یا مردم ایران تنها شاهد یک روند طولانی و پیچیده خواهند بود که در مسیر خود ممکن است قلب ماهیت نیز پیدا کند؟

در سالی که گذشت فریاد دادخواهی جوانی کُشتی گیر از ایران در جهان برخواست و ازتمام سازمانهای بین المللی و حقوق بشری در جهان  درخواست کرد که به فریادش برسند.

در زمانی که تنها صدای ایران ؛ نویدمان را نکشید؛ بود و پیش از آن افکار عمومی  مخالفت خودش را در یک طوفان توییتری میلیونی با اعدام ، کتباً امضا کرده بود . نوید قبل از اعدامش حرفهایی زد که همه جهان شنیدند.

او در هنگام وداع  با مردم همه نظم جهانی و ماهیت سازمانهای بین المللی و سازمانهای حقوق بشری را به چالش جلوگیری از اعدامش دعوت کرد. همه شنیدند و با آنکه فعالان حقوق بشر در ایجاد تمرکز افکار عمومی بر پرونده نوید کاملاً موفق و بی سابقه عمل کردند ولی در نهایت با تکیه بر قدرت افکار عمومی نتوانستند مانع اعدام او بشوند و برخی از تحلیل گران و منتقدان و مخالفان حقوق بشرنیز، علت اعدام پر شتاب نوید در ماه محرم  را حاصل ایجاد تمرکز افکار عمومی دانستند.اگرچه این نقد ،ایرادات عمیقی دارد و نوعی حمله و تخریب است  ولی آنچه غیرقابل صرف نظر کردن است چالش ناکارآمدی جریان موسوم به حقوق بشر در ایران است که در حال شکل گیری و رشد است . میتوان گفت تنها راهبرد سنتی فعالان تا به امروز ،آگاه کردن افکار عمومی و ایجاد هزینه  برای ناقضان حقوق بشراست .

راهبردی که اگرچه در بسیاری از موارد منجر به احقاق حق شده است ولی منصفانه است که بگوییم لازم و ناکافی است و موضوع قابل تامل تر میشود وقتی که میتوان دید رویکرد ناقضان در مقابل این راهبرد سنتی به نوعی پاتک به حیثیت این جریان در افکار عمومی تبدیل شده است و سعی میکنند با مأیوس کردن افکار عمومی از جریان حقوق بشر در بزنگاههای متمرکزی مانند اعدام نوید افکاری از هرگونه اجماع عمومی به امید جلوگیری از نقض حقوق بشر،مردم را مأیوس کنند و به عبارتی آنها  از صحنه هایی  که به همت فعالان به نمایش عمومی در آمده برای نوعی عرض اندام استفاده میکنند. ناقضانی که بدشان نمی آید حاصل فعالیتهای فعالان حقوق بشر را به غارت ببرند و این جریان را ناکارآمد توصیف کنند تا فشار واقعی و غیرقابل انکاری که به همت فعالان حقوق بشر بر تصمیماتش حس میکند را از میان بردارند.

همه اینها شهادت بر آن دارد سالی که گذشت افکارعمومی ایران شاهد مسائلی در حیطه پر نقش فعالیت فعالان حقوق بشر بوده است که هیچ وقت تا قبل از آن به این نزدیکی آن را تجربه نکرده بود و مخصوصاً جوان ایرانی تا این حد  این دست اتفاقات را که برخی برایشان قرینه تاریخی هم می یابند ، رصد نکرده بود .

غیر از خشونت که برای  همه فعالین حقوق بشر امری بعید است . هر گزینه دیگری می‌توانست جایگزین باشد و فعالین حقوق بشر تا کنون گزینه ای مشخص برای میانجیگری بین خشونت و تحمل وضعیت فعلی ارائه نداده اند اگرچه موضع گیری هایی کرده اند و افعال حقوق بشرانه زیادی را  دیدیم مثل: تحصن ها ، اعتصابات ، نامه ها واز دعاوی حقوقی وکلای حقوق بشر گرفته تا شناسایی جان باختگان و بازداشتیها که تحسین برانگیز است و هوشیار کننده و مقاوم کننده بودند اما سوالهایی به روشنی پاسخ داده نشده اند مثل اینکه اگر فعالین حقوق بشر با تمام تلاشهای مثبتی که دارند و سعی میکنند حکومت را پاسخگو کنند و از جامعه جهانی میخواهند از طریق فشار دیپلماتیک از گستاخی حکومت در نقض حقوق بشر بکاهند آیا بویژه بعد از حوادث آبان خود فعالین حقوق بشر در نگاهشان به حکومت و پس از آن مخاطب قرار دادن آن از زاویه پسا آبانی چقدر باورپذیر و مشخص عمل کردند ؟

برای جستجوی پاسخ این سوال میتوان به پیامی از زندان زنجان که توسط خانم نرگس محمدی به فعالین این عرصه رسید اشاره کرد با این مضمون:  پس از آبان نود و هشت من جای دیگری ایستادم ، عهد ما اصلاح نبود ، عهد ما چیز دیگری بود و ما به آن عهد پایبندیم. برداشت مستقیم از این پیام این است که اکثریت فعالین حقوق بشر موضع اصلاح خود را رها کرده اند و از اصلاح حکومت ناامید شده اند اما آلترناتیوی یا راه دیگری تا کنون معرفی یا اجماع نشده است و از سوی دیگرفعالان حقوق بشر تقریباً بعید است که پرچم براندازی بردارند ، چون نگاه آنها به حکومت متفاوت با سایر جریانات اصطلاحاً سیاسی است البته فعالان حقوق بشر همواره راه را فراهم کرده اند تا ملت بتواند خودش را فریاد بزند و پرچم آنها معمولا به رنگ پرچم وجدان عمومی بوده که شاید بعد آبان دیگر سبز نیست و گویا سرخ است.

اما بنابر راهبرد مشخص و سنتی فعالان در تلاش به انزوا بردن تفکرات تاریک درون حکومت به نظر میرسد که فعالین حقوق بشر مستقیم کلیت حکومت را هدف نگیرند اگر چه از نظر آنها مشروعیت حکومت با این حجم نفوذ تاریکی تقریبا از بین رفته است

ولی آنها میدانند که نباید با تغییر هدف حذف جریانات تاریک درون حکومتی به براندازی حکومت ، نوعی حفاظ ماهیتی و حکومتی برای تاریکی ایجاد کنند که موجودیت خود را با موجودیت حکومت گره بزند و از تمام ابزارات حکومتی برای حفظ بقای خود استفاده کند و با حفظ این راهبرد این پیام را به حکومت میدهند که راه اصلاح و تبری جستن از جریانات تاریک همواره باز است اگر چه حکومت فعالین را ناامید کرده است و آنها در مسیر دور شدن هر چه بیشتر از حکومت هستند وناامیدی خود را اعلام میدارند و مثلاً با تحریم شرکت در انتخابات مجلس توسط بانو نرگس محمدی آن را به عرصه نمایش گذاشتند و واضحاً قدم در مسیر مشروعیت زدایی از حکومت گذاشتند .

این راهبردی هوشمندانه است چرا که از یک سو حکومت را تحت فشار میگذارد تا به تحول و اصلاح خود بیاندیشد و برای بقای خودش هم که شده است ، تفکرات تاریک و منافذ نفوذ آنها را ببندد و یا دست در دست تاریکی شاهد سقوط خود باشد و هر روز شاهد دور شدن از مشروعیتی باشد  که دیگر نمیتواند صرفاً با شوق انتخاباتی و وعده تا کنون محقق نشده اصلاح و دست در دست تاریکی برای خود کسب کند و در نهایت باید بین حق مردم و مشارکت مردمی یا مسخ تاریکی شدن یکی را انتخاب کند . راهبردی که تا حدی پاسخ مناسبی از فعالین حقوق بشر به حوادثی چون آبان است و نشان دهنده تغییر نگاه فعالین این عرصه نسبت به حکومت است ، اما آیا کافی است ؟

 قدم بعدی چه باید باشد ؟

آیا انتظارات مردمی که امید دارند به جریان حقوق بشر برای احقاق حقوقشان برآورده کرده است ؟

حجم عظیمی از فعالیت های فعالین حقوق بشر در یکسال گذشته در تلاش برای روایت نقض های آشکار حقوق بشر گذشت و با تمام وجود تلاش کردند که از رنج و خشونت کم کنند ولی نخبه گان این جریان حق محور به موازات این جریانات عملی باید بتوانند به این جایگاهی که نه معتقد به اصلاح است و نه معتقد به خشونت است و نه گرفتن موضعی براندازانه را در دستور کار دارد و نه به مشروعیت حکومت اعتقاد دارد و هم متعهد به وجدان عمومی است و نه میتواند صرفا به راهبردهای سنتی خود اکتفا کند و هم  ملزم به تغییر نگاه به حکومت است ،موضعی موجه و حق محوری را ارائه کنند. در غیر اینصورت علاوه بر شکاف میان خود فعالین و چند دستگی ، جایگاه مردمی خود را از دست میدهند و نتیجه اصلی آن گسترش خشونت در جامعه و جولان تاریکی خواهند بود.

 

فشار بیشتر بر زانان در ایران

حلیمه حسن سوری

شیرین عبادی، حقوقدان ایرانی و برنده جایزه صلح نوبل، با اشاره به نقض آشکار حقوق زنان در ایران در گفت‌و‌گو با صدای آمریکا می‌گوید که وضعیت حقوق زنان در ایران از ابتدای تاسیس جمهوری اسلامی ناگوار بوده است و در حال حاضر نیز در بر همان پاشنه می‌چرخد.

به گفته خانم عبادی، مسائل سیاسی نیز بر مشکلات زنان افزوده است.

خانم عبادی می‌گوید:

«جمهوری اسلامی به دلیل واهمه از جنبش زنان و ترس از کمپین‌هایی که در رابطه با حجاب در ایران به راه افتاده، و نیز با توجه به مخالفت روزافزون زنان با حجاب اجباری، محکومیت برداشتن حجاب را - که پیش از این ... مجازات بسیار خفیفی را به همراه داشت - به محکومیت‌های طولانی‌مدت همچون ۱۰ سال و یا ۱۱ سال زندان تغییر داده است و دادگاه‌ها، نسبت به سابق، احکام سنگین‌تری را صادر می‌کنند.»

صبا کردافشاری،‌ فعال مدنی زندانی و از معترضان به حجاب اجباری، در اعتراضات مرداد سال ۹۷ بازداشت، به زندان محکوم و بهمن همان سال آزاد شده بود، اما خرداد ماه سال ۹۸ بار دیگر بازداشت و از آن تا زمان به امروز بدون حتی یک روز مرخصی دوران محکومیت خود را در بند نسوان زندان اوین سپری می‌کند

 

یک منبع مطلع به صدای آمریکا گفت، طی روزهای گذشته درخواست اعاده دادرسی صبا کرد افشاری،‌ فعال مدنی زندانی در ایران از سوی دیوان عالی رد و حکم ۲۴ سال زندان این مخالف حجاب اجباری بار دیگر تایید شده است. این منبع نزدیک به خانواده صبا کرد افشاری که نخواست نامش به دلایل امنیتی فاش شود به صدای آمریکا گفت،‌ درخواست اعاده دادرسی این فعال مدنی زندانی که اوایل مهر ماه سال جاری توسط وکیل پرونده به دیوان عالی ارائه شده بود از سوی شعبه ۲۸ دیوان عالی کشور رد و این حکم روز چهارشنبه ۱۴ آبان به وکیل صبا کرد افشاری ابلاغ شده است .

بر اساس حکم صادره، صبا کرد افشاری به ۲۴ سال زندان محکوم شده است که به استناد ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی، ۱۵ سال از این حکم به عنوان اشد مجازات به مرحله اجرا گذاشته خواهد شد.

پیشتر این منبع مطلع به صدای آمریکا گفته بود، قاضی افشاری ریاست دادگاه انقلاب در ابتدا صبا کرد افشاری را به  ۲۴ سال زندان که ۱۵ سال از این حکم قابل اجرا بود محکوم کرد،‌ این حکم اسفند ماه سال گذشته در دادگاه تجدیدنظر به ۹ سال کاهش یافت،‌ حکمی که تنها ۷ سال و شش ماه آن قابل اجرا بود. اما خرداد ماه سال جاری نامه‌ای از دادسرا به صبا در زندان داده شده که بر اساس آن بار دیگر حکم ۲۴ سال زندان که ۱۵ سال آن قابل اجرا است به او ابلاغ شده است.

در چنین بزنگاهی که هیچکس صدای مخالفان و منتقدان جمهوری اسلامی را نمی‌شنود وظیفه تک‌تک فعالان حقوق بشر و سازمان‌های حقوق بشری در جامعه جهانی أين است که بدون ترس و بدون آنکه خودی و غیر خودی کنند صدای صبا کرد افشاری را به جامعه جهانی برسانند. ما از جامعه جهانی می‌خواهیم در چنین شرایطی که آشکارا نقض حقوق بشرصورت می‌گیرد، سکوت نکنند

 

حق آزادی بیان اندیشه

سحر حاجی قادر مرحومی

آیا میدانید : ۳۰ ماده اعلامیه جهانی حقوق بشر وجود دارد ؟

و از اساسی ترین حقوق انسانی شما هستند و متعلق به شماست.

ماده نوزدهم اعلامیه جهانی حقوق بشر؛ هرانسانی را محق به داشتن آزادی بیان و عقیده میداند و تاکید میکند که انسانها نباید بیم و اضطرابی برای بیان , احساس کنند. این حق جزء حقوق مهمی ست که دیگر اسناد بین المللی هم, الزام آنرا برای انسانها متذکر شده اند و در مفاد ۱۸ و ۱۹ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی نیز , بدان تاکید شده است. ازادی بیان یک امتیاز نیست که بتوان آنرا سلب کرد، یک حق است و بدین معناست که حتی اگر در هیچ قانونی مندرج نباشد یک حق باقی میماند و هیچ قدرتی نمی تواند آن را سلب کند.

حق آزادی عقیده و بیان همچون حق تنفس و حق خوردن و آشامیدن است که اگر در قانونی ذکر نشده بود نمی توان آن را از شهروندان دریغ داشت .

عقیده یک امر قلبی و درونی ست،‌ اما بیان یک امر بیرونی است و قلمرو گسترده‌ای دارد؛ به گونه‌ای که نه تنها در قالب گفتار که میتوان آنرا درقالب جلوه‌های غیرزبانی, نوشتاری، تصویری, رقص , موسیقی، کاریکاتور و ابراز کرد .

و اما در قوانین ج.ا ایران به صراحت از عبارت آزادی بیان و اندیشه سخنی به میان نیامده و تنها اصل ۲۳ قانون اساسی؛ تفتیش عقاید را ممنوع دانسته است. و تاکید کرده که نمیتوان انسانی را به صرف داشتن عقیده ای مورد مواخذه قرار داد.

و در اصل ۲۴ نیز به یکی از مصادیق برجسته و بارز آزادی بیان یعنی«آزادی مطبوعات و نشریات» اشاره شده است

اما در حقیقت قوانینی محدودکننده دراین خصوص وجود دارد که به عدم آزادی بیان در ایران منجر شده است ؛ و این حقیقتی ست که باعثثث گرفتن این حق از افراد جامعه شده است و به کرات شاهد بازداشت و زندانی شدن روزنامه‌نگاران، وبلاگ‌نویسان و حتا کاربران اینترنتی هستیم.

باور دارم که، آزادی بیان هنگامی محَقَق می شود که آزادی پس از بیان هم وجود داشته باشد

 

کودک و خیابان

اکبر قبادی چقاکبودی

کودکانی ایرانی بدون شناسنامه توسط مافیای زباله استثمار می‌شوند

پدیده کودکان کار در ایران به ویژه در کلانشهر‌ها که جمعیت حاشیه‌نشین دارند به بحرانی اجتماعی برای مردم و مسئولان تبدیل شده است. این روزها، با شیوع ویروس کرونا و افزایش مشکلات اقتصادی، شاهد افزایش کودکان کار در سطح خیابان‌ها هستیم. کافی‌ست چند ثانیه پشت چراغ‌ قرمز چهارراه‌ها توقف کنید؛ می‌بینید که کودکان زیادی اسفند به دست یا با دستمال و شیشه پاک‌کن متقاضی دریافت کمک از رانندگان هستند. بیشتر این کودکان توسط افراد سودجو به دلیل نیروی کار ارزان قیمت در خیابان‌ها و کارگاه‌های فاقد شناسنامه استثمار می‌شوند.

به گزارش ایلنا، فرزانه احمدی (فعال حقوق کودکان کار) آسیب‌های جسمی و روانی کودکان کار را برمی‌شمارد و معتقد است؛ بایستی حقوق این کودکان توسط دولت در نظر گرفته شود.

سازمان‌های مردم نهاد (سمن) و فعالان حقوق کودکان کار در دوران کرونا چه برنامه‌هایی برای آنها در نظرگرفته‌اند؟ این برنامه‌ها تا چه میزانی اجرا شده است؟ما اعضای «انجمن پرنده درخت کوچک» هستیم. متاسفانه، برخی از کودکان انجمن از تحصیل عقب مانده بودند یا در چرخه تحصیل قرار نداشتند، کلاس‌هایی را برای آنها به صورت حضوری برگزار می‌کردیم. انجمن در روزهای کرونایی، برای کودکانی که در کلاس‌ها حضور داشتند، ماسک، دستکش و ژل ضدعفونی‌کننده فراهم کرد. ۲ مربی از انجمن روزانه به ۴۰ کودک کار دختر و پسر ۷ تا ۱۲آموزش می‌دادند. مربی‌ها به کودکان دروس مدرسه را آموزش می‌دهند ولی تمرکز اصلی انجمن، دروس ریاضی، علوم و فارسی است. متاسفانه پس از تشدید کرونا، برخی از مربیان مجموعه درگیر بیماری کرونا شدند و ما هم ناچار به تعطیلی کلاس‌های حضوری شدیم. اگرچه کلاس‌های حضوری تعطیل شده ولی تلاش کردیم، کلاس‌ها را به صورت مجازی برگزار کنیم، اما عده‌ای از کودکانی به تلفن همراه دسترسی نداشتند و به همین دلیل در کلاس‌ها شرکت نمی‌کردند. چرایی غیبت برخی از کودکان در کلاس‌ها را بررسی کردیم. پس از بررسی انجام شده، متوجه شدیم برخی از کودکان از تلفن پدر خود استفاده می‌کنند و هنگامی که پدر در خانه نیست آنها نمی‌توانند در کلاس‌ها شرکت کنند. ناچار تعدادی تلفن همراه تهیه کردیم و در اختیار کودکان قرار دادیم تا از تحصیل بازنمانند.

به هر حال این کودکان در مکان‌های عمومی و خیابان‌ها حضور دارند و از ساده‌ترین وسایل پیشگیری مثل ماسک محروم هستند. وضعیت سلامت کودکان کار در روزهای کرونایی چگونه است؟
شهرداری و بهزیستی با کمک یکدیگر کودکان کار را جمع آوری می‌کنند و در این میان ۳ نفر از کودکان انجمن هم دستگیر شدند. ۲ نفر از کودکان دستگیر شده هنوز به آغوش خانواده خود بازنگشته‌اند و تلاش‌های ما بی‌ثمر بوده و نتوانسته‌ایم برای این دو کودک کاری کنیم. در حال حاضر، بهزیستی شرایط خانوادگی این دو کودک را بررسی می‌کند. در طول چند سال گذشته، کودکان انجمن بیش از ۳۰ بار دستگیر شده‌اند و تلاش‌های ما اغلب برای آزادی بلافاصله آنها بی‌نتیجه می‌ماند.باید دانست که دستگیری کودکان کار بی‌فایده است و مشکلات آنها را حل نمی‌کند. اگر این کودکان آزاد باشند، انجمن‌های بسیاری در حد توان خود از این کودکان حمایت خواهند کرد و آموزش آنها را تحت پوشش قرار می‌دهند. اگرچه وضعیت خانواده این کودکان مناسب نیست ولی دور بودن کودک از خانواده آثار منفی به همراه دارد. کودکانی که در خیابان مشغول به کار هستند به ناچار و از روی اجبار تن به کار داده‌اند. اغلب فقر اقتصادی خانواده‌ها، کودکان کار را به خیابان‌ها می‌کشاند، اما شهرداری و بهزیستی فقط کودکان را دستگیر می‌کنند که این نوع برخورد، مشکلی از آنها حل نمی‌کند. باید دید آیا بهزیستی و شهرداری می‌توانند به خانواده کودکان کمک کنند؟ آیا اشتغال پدر خانواده را تضمین می‌کنند؟ پس از دوران کرونا، ساعت کاری کودکان افزایش یافته است. برخی از کودکان کار در مغازه‌های نجاری، مکانیکی از صبح تا شب مشغول به کار هستند درحالیکه پیش از دوران کرونا به مدرسه می‌رفتند و ساعتی را در مدرسه می‌گذراندند. در بدو ورود کودکان به مراکز هم گاهاً با آنها برخورد نامناسب صورت می‌گیرد. گاه پس از استحمام به کودکان لباس کهنهتر از لباس خودشان می‌دهند و بچه‌ها باید محیط خودشان را تمیز کنند. تعداد کمی از کودکان را به بهزیستی می‌دهند ولی تعداد زیادی را پس از ده روز آزاد می‌کنند. کودکانی هم هستند که یک سال در این مرکز مانده‌اند ولی هیچ آموزشی ندیده‌اند.

اگرچه زباله‌گردی ممنوع شده است ولی با افزایش مشکلات اقتصادی نه تنها تعداد زباله‌گردان کم نشده، بلکه تعداد آنها افزایش یافته است و کودکان زباله‌گرد زیادی را می‌بینیم که در باکس‌های زباله مشغول جمع‌آوری زباله‌ها هستند. حتی برخی از کودکان، پسماندهای غذایی رستوران‌ها و فست‌فودها را می‌خورند. برای بهبود شرایط کودکان کار چه باید کرد؟

تعداد زیادی از کودکان کار، زباله‌گرد هستند. بارها کودکان زباله‌گرد را در سطح خیابان می‌بینم که درون سطل زباله رفته‌اند و به دنبال زباله می‌گردند. تمامی خانواده‌های کودکان زباله‌گرد زیر خط فقر هستند و در حال حاضر مشکلات اقتصادی آنها دو برابر شده است. بسیاری از خانواده‌های کودکان زباله‌گرد ماهی یک‌بار هم گوشت نمی‌خورند. کودکان به غذاهایی مثل کتلت علاقه دارند ولی به دلیل مشکلات اقتصادی، خانواده‌ها توانایی تامین این غذا را برای کودکان ندارند. برخی از کودکان زباله‌گرد در مراکز بازیافت زندگی می‌کنند و عده‌ای از آنها هم شب را در کنار خانواده خود می‌گذرانند. محیط زندگی کودکان پر از زباله خشک است، بهتر است بگوییم، زباله بخشی از زندگی آنها شده است. شرایط کودکانی که در مراکز بازیافت زندگی می‌کنند نسبت به کودکان دیگر بدتر است؛ بسیاری از آنها در برابر مبلغ ناچیزی خریداری شده‌اند و در ۲۴ ساعت شبانه‌روز تنها یک وعده غذایی دریافت می‌کنند. محل زندگی این کودکان اتاق‌های تنگ و نمور اشتراکی است. اگرچه پیمانکاران شهرداری، کودکان کار را استخدام می‌کنند، ولی اثبات این موضوع زمان‌بر است و شهرداری‌های مناطق این موضوع را رد می‌کنند و توضیح می‌دهند که شهرداری‌ها هرگز کودکان را استخدام نمی‌کنند بلکه پیمانکار این کار را می‌کند. با این حال باید پرسید آیا پیمانکار زیر نظر شهرداری کار نمی‌کند؟ متاسفانه مسئولان شهرداری از پاسخگویی به این دست پرسش‌ها شانه خالی می‌کنند. این درحالی‌ست که برخی سمن‌ها و انجمن‌ها توانسته‌اند برای کودکانی که در کنار خانواده‌ها کار و زندگی می‌کنند، بستر آموزشی فراهم کنند تا آنها از تحصیل باز نمانند. همچنین توانسته‌ایم با محدودیت‌هایی که داریم کمک ناچیزی به خانواده‌ها کنیم.دولت در خصوص کودکان کار چه باید بکند؟

مطالبات اصلی شما به عنوان فعالان حقوق کودکان کار چیست؟

جمهوری اسلامی ایران، در سال ۷۹ به پیمان‌نامه حقوق کودکان پیوست. اگر دولت مفاد پیمان‌نامه حقوق کودکان کار را عملی کند، بزرگترین خدمت در خصوص کودکان را انجام داده است. دولت باید به تحصیل و بهداشت رایگان توجه کند و به کودکان زیر ۱۸ سال اجازه ندهد کار کنند. بسیاری از کودکان کار از خانواده‌های مهاجر هستند. این کودکان با مشکلات بسیاری روبرو هستند و از حق تحصیل محروم هستند. کودکان کار بسیاری هنوز در پشت درهای بسته مدارس می‌مانند و از حق آموزش برخوردار نیستند. ما انتظار داریم، کودکان بدون هیچ قید و شرطی از حق تحصیل برخوردار باشند. اگر مهاجران به کرونا مبتلا شوند، باید دو برابر خانوده‌های ایرانی برای درمان کرونا هزینه کنند. ما فعالان حقوق کودکان کار، انتظار داریم تا پیمان‌نامه حقوق کودکان کار اجرا شود و تحصیل و بهداشت رایگان در قانون اساسی نیز نوشته شده است. کشور ما، مهاجران داخلی هم دارد که به دلیل مشکلات بیکاری از شهرهای دور و نزدیک به تهران آمده‌اند. مهاجران غالباً کارگران باربر و ساختمانی هستند و حتی توانایی پرداخت شهریه یا همان کمک هزینه به مدرسه را ندارند. در این شرایط، کودکان آنها از تحصیل بی‌بهره می‌مانند. یکی دیگر از مطالبات فعالان کودکان کار این است که دولت کودکان زباله‌گرد را از میان گروه‌های بازیافت خارج کند. اگرچه آنها یکی از بازوهای درآمد خانواده هستند ولی بهتر است دولت آنها را از گروه‌های بازیافت خارج کند. دولت باید به دنبال چرایی حضور کودکان در گروه‌های بازیافت باشد. کودکان را به چه دلیل دستگیر و از سطح خیابان جمع می‌کنند؟ یک مددکار باید همراه تیم دستگیرکننده باشد و همراه با کودک به محل زندگی او برود. انجمن‌های حامی کودکان کار بارها با بهزیستی گفتگو کرده‌اند. این انجمن‌ها برای تدوین آیین‌نامه و پذیرش آن از سوی بهزیستی دو سال تلاش کرده‌اند ولی این آیین‌نامه هنوز خاک می‌خورد. ما در مجموع خواهان آموزش بی‌قید و شرط، درمان رایگان و توقف دستگیری کودکان هستیم. وضعیت کار کودکان کار مادر ایرانی چگونه است؟ چند درصد از کودکان کار مادر ایرانی هستند؟ درخواست‌های این کودکان چیست؟
اگرچه آمار دقیقی از تعداد کودکان کار مادر ایرانی ندارم ولی می‌دانم تعداد آنها کم است. ما کودکان کار سیستان و بلوچستانی داریم که شناسنامه ندارند و از تمامی حقوق خود محروم هستند. این کودکان ایرانی هستند و مهاجر نیستند؛ اما چرا به آنها شناسنامه نمی‌دهند؟ متاسفانه کودکان حاصل از ازدواج موقت هم وضعیت نابسامانی دارند، یعنی اینکه شناسنامه ندارند و از حقوق خود برخوردار نیستند.

برخی از کودکان کار از سوی کارفرما مورد خشونت یا تعرض قرار می‌گیرند. این خشونت‌ها چه تاثیری بر کودکان دارد؟

به نظرم کودکان کار خیابان و چهارراه‌ها نسبت به کودکانی که در مغازه‌ها یا کارگاه‌ها کار می‌کنند، آسیب جنسی کمتری می‌بینند. متاسفانه ادارات و سازمان‌های مربوطه شرایط کارگاه‌ها را بررسی نمی‌کنند تا از حضور کودکان کار مطلع شوند. بسیاری از کارفرماها به‌کارگیری کودکان را کتمان می‌کنند ولی با یک بررسی ساده متوجه خواهیم شد کودکان کار در برخی از کارگاه‌ها کار می‌کنند. در این محیط‌ها بچه‌ها علاوه بر آسیب جنسی، بارها شاهد خشونت از سوی کارفرما هستند. این واقعیت وجود دارد و انکارنشدنی است. آسیب جنسی یا جسمی کودکان، سبب بروز خشم درونی می‌شود و کودکان به دنبال جبران آسیب‌ها هستند. اگر کودک برادر یا خواهر کوچکتر داشته‌ باشد، آنها را کتک خواهد زد. وقتی کودکانی که مورد تعرض قرار گرفته‌اند به ۱۵ سالگی می‌رسند، مسائل جنسی در آنها بیدار می‌شود در این شرایط، ما شاهد بازتولید همان کارفرما خواهیم بود یعنی اینکه کودک در بزرگسالی به دیگران آسیب خواهد رساند. اگر کودکان کار کتک بخورند به طور قطع کتک خواهند زد. ما بارها حتی هنگام بازی کردن کوکان شاهد درگیری یا کتک زدن، توسط آنها بوده‌ایم. کار کودکان بازی کردن و درس خواندن است نه در کارگاه‌های زیرزمینی کار کردن. باید بدانیم تنها ۱۰ درصد کودکان کار در خیابان‌ها هستند و بسیاری از آنها در کارگاه‌ها کار می‌کنند یا زباله‌‌گرد هستند. بسیاری از کودکان دختر کار، کارهای خانگی انجام می‌دهند یعنی به همراه مادر خود سبزی پاک کنند. آنها ساعت ۴ صبح از خواب بیدار می‌شوند و ساعت ۸ صبح سبزی پاک شده را به مغازه‌ها می‌برند. ای کاش اهالی هنر دوربین خود را در دست می‌گرفتند تا کودکانی را نشان دهند که ساعت ۴ صبح برای کار از خواب بیدار می‌شوند و کودکان کارگاه‌های قالیبافی یا خیاطی را نشان دهند. کودکان بسیاری در کارگاه‌های سراجی (کیف دوزی) خیابان امین حضور مشغول به کار هستند ولی دوربین‌ها چیزی از آنها ضبط نمی‌کند. برخی کودکان هم در آتش‌سوزی کارگاه‌ها صدمه می‌بینند ولی دوربین‌ها تصویری از آنها ضبط نمی‌کند.

فقر درحاشیه تهران؛ تن فروشی در 10سالگی روزنامه ایران نوشت: گندم‌های طلایی در کنار جاده‌ای فرعی که سطح پر دست انداز آن چیزی میان آسفالت و خاکی است، تکان تکان می‌خورند و بالای آن‌ها ابری تشکیل شده است. همه چیز در آن سوی گندم‌زار کوچک در هاله‌ای از غبار به چشم می‌آید. مردی سوار بر کمباین در میان گندم‌ها حرکت می‌کند و دروی محصول، ابر کوچکی را در نزدیکی شهری با زندگی‌های غبارآلود ایجاد کرده است. کمی جلوتر از آن، جاده به سمت خاکی شدن می‌پیچد و تا جایی پیش می‌رود که تا چشم کار می‌کند، خاک است و خاک و دخمه‌های آجری.

همین حوالی تهران، چند سال پیش مددکارها در کارگاهی را کوبیدند، مردی از کارگاه چوب‌بری بیرون آمد و گفت هیچ کس اینجا نیست، اما کمی بعد از آن 4 دختربچه کمتر از ۱۰ سال با گریه و چهر‌ه‌هایی مستأصل به دو فرار کردند، بیرون آمدند و به مددکارها پناه بردند. آن طرف‌تر هم باغی است که پای دنیا دخترکی ۷ ساله را به خاطر تجاوز سرایدار به او به دادگاه باز کرد و پرونده‌اش را به دیوان عالی کشور رساند.

دختری که از ۴ تا ۶ سالگی به طور مستمر در همین باغ، به جسم نحیف و روح لطیفش تعرض می‌شده است. همین حوالی دختری زندگی می‌کند که پدرش افغان و مادر معتادش ایرانی است. ۱۰ ساله است اما شناسنامه ندارد. چند وقت پیش مادر او برای دریافت مواد تلاش می‌کرد تا کودکش را به مردی اجاره دهد، مردی که کارش همین و در محله‌های فقیرنشین معروف است. رویا هم حتی پیش از آنکه به سن بلوغ برسد به همین ترتیب، تجربه تجاوز را از سر می‌گذراند.اینجــــا، فقر و اوضــــاع نابسامان اقتصادی، کارهای سخت انجام دادن و تجربه خشونت‌های جنسی و جسمی خاطره‌ای مشترک میان بچه‌هایی است که بعضی افغان هستند، بعضی ایرانی و بعضی‌ها نیز یکی از والدین‌شان ایرانی و دیگری افغان است. مدیرعامل سازمان خدمات اجتماعی شهرداری تهران به تازگی با اعلام نتایج یک پژوهش درباره ۴۰۰ کودک کار گفته است:«ثابت می‌کنیم که به ۹۰ درصد کودکان کار تجاوز می‌شود

تجاوز میان زباله‌ها بالاتر از این منطقه، شهرکی از توابع جنوب تهران، در کنار کوره‌های آجرپزی بیغوله‌هایی ساخته شده و چند خانوار آنجا کنار هم زندگی می‌کنند. دختربچه‌های لاغراندام با پیراهن‌هایی بلند در میان خاک‌ها روزگار می‌گذرانند و به صاحب کوره «ارباب» می‌گویند. هوای عصر پاییز در این بیابان سرد است و آتشی روشن کرده‌اند. خاطره، دخترک 7 ساله آجرهای کوچکی برمی دارد، روی منبع آتش پرت می‌کند تا آن را خاموش کند، با مهارت دست هایش را برای نشان دادن نحوه کارش تکان می‌دهد و می‌گوید:«ما هم آجر می‌زدیم. آجرها را برمی داشتیم اینجوری اینجوری، خانه به خانه کنار هم می‌چیدیم. سخت بود. سنگین بودند.» رکود ساختمانی دامن کودکان کار در کوره‌های آجرپزی را نیز گرفته است و کسب و کار دیگری در این جغرافیای بیابانی رونق گرفته است.

یکی از اعضای جمعیت امام علی می‌گوید:«قبلاً بچه‌ها در کوره‌ها یا واحدهای صنعتی کار می‌کردند، اما مثل تمام بخش‌های اقتصاد، این کار هم به رکود خورد. الان بچه‌ها زباله‌گردی می‌کنند و پول در می‌آورند.» حالا کوره‌ها به گاراژی از ضایعات که حکم پول را برای کودکی بچه‌ها دارد، تبدیل شده‌اند. بچه‌ها زباله‌ها را به کوره‌های متروک می‌آورند، آن‌ها را دپو و تفکیک می‌کنند و به پیمان کارهای بازیافت شهرداری می‌فروشند. الهام فخاری، عضو شورای شهر تهران چند وقت پیش گفته بود:«سوءاستفاده جنسی بزرگ‌ترین آسیب برای بچه‌های زباله‌گرد استاینجا، یکی از محله‌های حاشیه است که از دردِ فقر، همه نوع آسیبی در آن جریان دارد. هر بار که خبری از قتل، تجاوز، کودک آزاری و منتشر می‌شود، موجی از درد را همراه خود می‌کشاند، چند وقت بعد فراموش می‌شود تا کار به حادثه بعدی برسد. اما در سکونتگاه‌های فقیرنشین درد روایت هر روزه آن هاست. بچه‌هایی که در میان خانواده‌هایی معتاد، کار می‌کنند و گاه نیز در کودکی بعد از تجربه‌های تجاوز کارشان به اعتیاد جنسی و تن‌فروشی می‌رسد.                          ادامه دارد

نگاه ما به کرامت انسانی

سحر حاجی قادر مرحومی

کرامت انسانی بدین معناست که هر انسانی دارای حرمت است و حق دارد در جامعه به طور محترمانه زیست کند و هیچکسی حق ندارد با گفتار و رفتار خویش حیثیت او را با خطر بیاندازد. قوه مقننه در تدوین قانون و قوه مجریه در اجرای قانون موظفند به گونه ای عمل کنند که موجب بی حرمتی به شخص مجرم نگردد. فیلسوف سرشناس آلمانی ،کرامت انسانی را اینگونه معنا میکند:« کرامت انسانی اصلی است، که مبتنی بر آن یک شخصیت انسانی هیچگاهی نباید به حیث یک شی و یا وسیله شناخته شود مگر به حیث جوهر ذاتی انسان بودنش...» پول ریکورفیلسوف و ادیب برجسته فرانسوی میگوید: کرامت انسانی ارزشی است که تنها "انسان بودن" واجد آن است؛ وجود کرامت انسانی، حضور انسان را می رساند. انسان ها بدون هیچ قید و شرطی حایز حق ارجمندی، حرمت و احترام هستند و مسایلی هایی چون تفاوت های دینی و مذهبی، سن، جنسیت، صحت جسمانی و روانی، هرگز باعث تغییر وغیابت کرامت انسانی نمی گردند. حقوق دانان بر این باورند که انسان موجودی دارای تعقل، اراده، احساس، قابلیت ها، استعدادها، توانایی ها و ظرفیت های ذاتی است. این ویژگی ها انسان را موجودی دارای کرامت میسازد این کرامت مشمول همه انسانهای جهان بدون هیچ قید و پیش شرطی صرفنظر از هر نژاد، دین، زبان، ملیت ،جنسیت و توانایی ویا  ناتوانی ها ، ... وهمه  ابنا بشر را به جهت کرامت و ارزش انسانی برابر و یکسان می داند. دزد و رهزن و جنایت کار هم دارای  کرامت هستند-سه تن از افرادی که به آنها لقب "اراذل و اوباش" دادند را با حکم دادستان شهرستان دهلران در حالیکه دستانشان را از ناحیه شانه بوسیله یک چوب بسته بودند و آفتابه ای به گردن هر کدام انداخته بودند  در سطح شهر گرداندند در مرداد  ماه 1399 ، دو متهم  در شهرهای کرمانشاه و اردبیل  به ترتیب به 74 و 148 ضربه شلاق محکوم شدند. این در حالی است که کنوانسیون بین المللی حقوق مدنی و سیاسی صراحتا استفاده از مجازات های تحقیر آمیز و نافی کرامت انسانی مانند شلاق را ممنوع کرده است. و طبق اصل ۳۹ .قانون اساسی جمهوری اسالمی ایران هتک حرمت و حیثیت کسی که به حکم قانون دستگیر، بازداشت، زندانی یا تبعید شده، به هر صورت که باشد ممنوع و موجب مجازات است . کرامت و ارزش انسانی  به عنوان مهمترین موضوع در اعلامیه جهانی حقوق بشر  هم در مقدمۀ  و هم در مادۀ اول آن با کلماتی چون " حیثیت ذاتی و حیثیت"  نام برده می شود . در اولین جمله از مقدمه اعلامیۀ جهانی حقوق بشر  میخوانیم : « از آنجا که شناسایی حیثیت ذاتی کلیه اعضای خانوادۀ بشری و حقوق یکسان و انتقال ناپذیر آنان اساس آزادی، عدالت و صلح را در جهان تشکیل میدهد.» و در مادۀ اول همان اعلامیه می خوانیم که: « تمام افراد بشر آزاد به دنیا می آیند و از لحاظ حیثیت و حقوق با هم برابر اند...» .به همین ترتیب کرامت و ارزش انسانی  به عنوان مهمترین اساس و پایه در این اعلامیه مطرح می شود. میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی سازمان ملل متحد مصوبه 16 دسامبر 1966 نیز دراولین جمله از  مقدمۀ خود بازهم به کرامت بشری با اصطلاح "حیثیت ذاتی" به این مضمون تأکید می نماید: با توجه به اصولی که در منشور ملل متحد عنوان شده است، شناسائی حیثیت ذاتی و حقوق برابر و غیر قابل انتقال کلیه اعضاء خانواده بشر، مبنای آزادی، عدالت و صلح در جهان است، نظر به اینکه، حقوق مذکور ناشی از حیثیت ذاتی شخص انسان است، "و بدین ترتیب ارزش و کرامت انسانی را پایه و اساس تمامی حقوق انسانی قرار میدهد. با وجود نشر نمونه ها و شواهد زیادی ازنقض حقوق و کرامت انسانی مردم در ایران در رسانه های مختلف داخلی و خارجی که حتی مورد تایید خود دولت جمهوری اسلامی ایران است ، شاهد تصویب قوانین و دستورالعمل های جدید و جالبی همچون دستورالعمل حفظ کرامت و ارزش‌های انسانی در قوه قضائیه جمهوری اسلامی ایران  هستیم که به نقل از مرکز رسانه قوه قضائیه مشتمل بر پنج فصل و در ۳۳ ماده و هشت تبصره  در تیرماه 1398 به تصویب رئیس قوه قضائیه رسید  و مثلا لازم الاجرا شد. حال آنکه دولت ایران با این کار بانگ رسوایی خود را در سراسر جوامع حقوق بشری در جهان بلندتر کرد.. در ادامه تنها گزیده ای از مواد این دستورالعمل را به سمع شما می رسانم:

ماده ۳- اهداف دستورالعمل به شرح زیر است: الف: اهتمام بر رعایت اصول کرامت انسانی و تلاش در راستای گسترش عدل و آزادی‌های مشروع؛ ماده ۴- در نظام قضائی ایران، دادرسی عادلانه مستند به اصول متعدد قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، از جمله اصول نوزدهم، بیستم، بیست و دوم، سی و دوم، سی و چهارم تا سی و نهم، یک صد و شصت و پنجم تا یکصد و شصت و نهم و برخی قوانین و مقررات است و بر این اساس، مراجع قضائی مکلف‌اند اصولی چون علنی بودن محاکمات، قانونی بودن جرم و مجازات، تساوی همگان در برابر قانون و عدم هرگونه تبعیض ناروا، منع بازداشت خودسرانه، حق متهم بر تفهیم اتهام و محاکمه در اسرع وقت و دسترسی به وکیل، برائت، منع شکنجه برای اخذ اقرار، حق دادخواهی، استقلال و بی طرفی مرجع قضائی، برابری امکانات دفاع، تناظر و همچنین حمایت از حیثیت و کرامت ذاتی انسان و حفظ حرمت و مصونیت جان، مال، حقوق، مسکن و شغل اشخاص را در تمام فرآیند رسیدگی، مقررات قانونی مربوط رعایت نمایند ماده ۶- در اجرای اصول سی و ششم و سی و هفتم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و قانون آئین دادرسی کیفری مبنی بر رعایت اصول قانونی بودن جرم و مجازات و برائت، مراجع قضائی مکلف‌اند موارد زیر را رعایت کنند: الف- اجتناب از احضار یا جلب افراد بدون آن که ادله، قرائن و یا اماراتی دال بر ارتکاب جرم از ناحیه آن‌ها موجود یا در دست باشد؛ ب- اجتناب از تمدید قرار بازداشت موقت با هدف فراهم آوردن ادله وقوع جرم برای انتساب بزه به متهم؛ پ- تفهیم اتهام به متهم در سریع‌ترین زمان ممکن، در صورت توجه اتهام؛ فرید پژوهی متولد ۱۳۷۳ و اهل شهرستان مریوان، روز سه‌شنبه ۸ آبان ماه ۹۷، توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد. به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل مرکز دموکراسی و حقوق بشر کردستان، علیرغم گذشت حدود  2 سال از دستگیری او ، وی کماکان در بازداشت و بی‌خبری به سر می‌برد و از سرنوشت او اطلاعی در دست نیست. نقض ماده 6 همین دستورالعمل مبنی بر  اجتناب از احضار یا جلب افراد بدون آن که ادله، قرائن و یا اماراتی دال بر ارتکاب جرم ، و اجتناب از تمدید قرار بازداشت موقت با هدف فراهم آوردن ادله وقوع جرم برای انتساب بزه به متهم؛ تفهیم اتهام به متهم در سریع‌ترین زمان ممکن، در صورت توجه اتهام را شاهدیم. ماده ۸- در اجرای اصل سی و هشتم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مبنی بر رعایت اصل منع شکنجه برای اخذ اقرار، مراجع قضائی مکلف‌اند موارد زیر را رعایت کنند:الف- ممنوعیت صدور هرگونه دستور شفاهی یا کتبی خطاب به ضابطان دادگستری، متضمن استفاده از شیوه‌های غیرقانونی تحقیق که موجب آزار جسمی یا روحی و روانی متهم بازداشتی می‌شود؛ ب- استماع و مکتوب نمودن اظهارات متهم مدعی شکنجه جسمی یا روحی و روانی توسط معاون دادستان یا دادیار ناظر بر ضابطان دادگستری و عندالاقتضاء معرفی متهم به پزشکی قانونی و ارسال گزارش برای دادستان؛سه زندانی به نامهای هادی رستمی، مهدی شرفیان هفت چشمه و مهدی شاهیوند متهم به “چهار فقره سرقت حدی”  در زندان ارومیه هم اکنون در خطر اجرای حکم قطع چهار انگشت دست راست قرار دارند. این شهروندان در آبان ماه سال گذشته توسط شعبه ۱ دادگاه کیفری یک ویژه اطفال و نوجوانان استان آذربایجان غربی محکوم شدند. این حکم تیرماه امسال 1399 در دیوان عالی کشور تایید شده است. و اخیرا برای اجرا به دفتر اجرای احکام دادگستری ارومیه ارسال شده است .صدور این حکم در حالی است که یکی از متهمان این پرونده به نام هادی رستمی در دفاعیات خود اعترافاتش را تحت فشار و شکنجه اعلام کرده و در زمان وقوع برخی از سرقت‌ها در زندان تهران بزرگ در حال تحمل محکومیت پیشین خود بوده است نقض همین ماده 8 رعایت اصل منع شکنجه برای اخذ اقرار و  ماده 5 اعلامیه جهانی حقوق بشر و اصل 38 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران  مبنی برمنع شکنجه با این مضمون :هرگونه شکنجه برای گرفتن اقرار و یا کسب اطلاع ممنوع است. اجبار شخص به شهادت، اقرار یا سوگند، مجاز نیست .ماده ۹- در اجرای اصل سی و نهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مبنی بر منع هتک حیثیت افرادی که به حکم قانون دستگیر، بازداشت، زندانی یا تبعید شده‌اند، مراجع قضائی مکلف‌اند موارد زیر را رعایت کنند: الف- اجتناب از هر گونه رفتار تحقیرآمیز و موجب اذیت و آزار جسمی یا روحی و روانی یا بی حرمتی به متهمان یا محکومان؛ ب- اجتناب از هرگونه رفتار غیرقانونی یا سلیقه‌ای مانند تراشیدن سر، استفاده از پابند، چشم بند، پوشانیدن صورت، نشستن پشت سر متهم و یا انتقال وی به اماکن نامعلوم توسط ضابطان دادگستری در جریان بازجویی؛ نقض ماده 9 بند ب انتقال به اماکن نامعلوم  و بند پ از همین ماده از این دستورالعمل حفظ کرامت و ارزش‌های انسانی در قوه قضائیه جمهوری اسلامی ایران  در مورد اجتناب از بازرسی و تفتیش اسناد و اشیا غیرمرتبط با بزه انتسابی و یا متعلق به شخص ثالث ..

ادامه دارد

آزادی....

سپیده کرامت بروجنی

حرف آزادی عیان بود

ما غرق رویای شیرین

یادم آید روز باران ارتش ایران زمینی

روزگاری سرد و سخت بود

آمد برفی دانه دانه

آسمان غرق زمین شد

چکمه ها در حال ناله

 

مردم زنجیر به زنجیر متحد پشت هم آیند

لوله ی تفنگ همانجا بر دهان دشمن آید

یادم آید دور و دیرین شهر

از انزوا درآمد

کودکم پهن زمین شد

تا سرباز به عهد در آید

 

آزادی معنیش این

است عهدی که به قتل در آید

آزادی هر روز همین است

حقی که بدست نیاید

آزادی سبز و سفید اس

ت امروز به سرخ در آید

آزادی غرور ملت است که

به سجود در آیند

آزادی فقط شعار است که

حکومت به تنگ نیاید

آزادی تنها بهانه ایست که

کشور به جنگ در آید

 

حجاب اجباری

مصطفی حاجی قادر مرحومی

طی هزاران سال، حجاب در جامعه ایران یک امر اجتماعی بود که افراد بسته به سلیقه و فرهنگ فرد و خانواده شان درباره آن تصمیم می گرفتند و شاخص مزیت یا فرودستی هیچ کس به حساب نمی آمد. این امر در ۱۰۰ سال اخیر توسط دیکتاتورها و مشخصاً حکومت آخوندی به یک عامل فشار و سرکوب مبدل گردید.

حجاب اولین بار در دیماه ۱۳۱۴ توسط رضا شاه به یک موضوع سیاسی و حکومتی تبدیل شد وقتی با تصویب یک قانون جدید زنان و دختران ایرانی را از استفاده از چادر وپوشیه  وروسری  منع نمود.در سال ۱۳۱۳ رضاشاه به همراه نخست وزیرش محمدعلی فروغی به ترکیه سفر کرد. در این سفر۴۰روزه با گوشه هایی از «مظاهر تمدن غرب» در آن کشور آشنا شد.

رهاورد این سفر، جشن هزاره فردوسی، تأسیس فرهنگستان ایران، تأسیس دانشگاه تهران، تغییر کلاه مردان، از جمله کلاه پهلوی به کلاه شاپو و «کشف حجاب» بود.

از آنجایی که در جریان تغییر اجباری کلاه مردان، از جمله عمامه به کلاه شاپو، کشتار وحشیانه معترضان در مسجد گوهرشاد مشهد در تیرماه ۱۳۱۴ رخ داد، وقتی ۸ماه بعد در۱۴ اسفند همان سال فرمان کشف حجاب اجباری صادر شد و به اجرا درآمد، معترضان از ترس این که دوباره کار به خونریزی و کشتار بکشد، مقاومت علنی چندانی در برابر این فرمان جابرانه از خود نشان ندادند و مخالفان «تغییر کلاه مردان» و کشف حجاب اجباری، از بیم آزار و دستگیری پنهان شدند و از ظاهر شدن در معابر عمومی خودداری کردند.

اما پسر و سلف رضاشاه، محمدرضا شاه پهلوی که پس از او روی کار آمد در اثر اعتراضات عمومی در۱۳۲۰ مجبور به لغو قانون کشف حجاب اجباری گردید.با این همه دیکتاتوری بعدی، یعنی رژیم آخوندی که با انقلاب سال ۱۳۵۷ و سرنگونی شاه روی کار آمد در رابطه با مسئله حجاب چرخش کرد.رزیم اخوندی بر خلاف همه مبانی اسلام، قوانین ارتجاعی خود از جمله حجاب اجباری برای زنان را به عنوان قانون کشور نهادینه کرد و کل قوای قضایی، امنیتی و نظامی خود را مأمور محافظت از این مبانی بنیادگرایانه کرد.

این روال  – در نقطه مقابل همه اصول و تعالیم اصیل اسلام  از روز اول به حاکمیت رسیدن خمینی بنیانگذار رژیم آخوندی شروع شد و کماکان به مدت قریب به ۴۰ سال ادامه دارد.

با این وجود زنان ایران و به تبع آنها، کل جامعه ایران هرگز به این قوانین نامشروع و عملکردهای غیرانسانی تسلیم نشده و مخالفت خود را در هر فرصت و به هر شکلی نشان داده اند، به نحوی که این مسئله را به کابوسی برای دیکتاتور مبدل کرده اند.مرکز پژوهش مجلس رژیم در یکگزارش ویژه  که در مرداد ۹۷ منتشر شد به این موضوع اعتراف کرد که «حجاب شرعی (چادر) تنها برای حدود ۳۵ درصد زنان ایران ارزشمند است و نزدیک به ۷۰ درصد زنان یا اعتقادی به حجاب ندارند و یا جزو کسانی هستند که «بدحجاب» خوانده می شوند و به حجاب اجباری در ایران اعتراض دارند

 

سرکوب فعالان حقوق بشر

احمد حاجی قادر مرحومی

جمهوری اسلامی روزانه فعالین حقوق بشر را مورد سرکوب روز افزون قرار میدهد.

سازمان عفو بین‌الملل در گزارشی درباره ی فعالین حقوق بشر در ایران اعلام کرد سرکوب مدافعان حقوق بشر در ایران پس از پیروزی روحانی در انتخابات ریاست جمهوری هر روز در حال افزایش است . در این هشت سال تنها نمونه ی کوچکی از سرکوب مدافعان حقوق بشر در ایران را شاهد بوده ایم.

در سالهای اخیر سرکوب مدافعان حقوق بشر به شدت افزایش یافته است. رژیم جمهوری اسلامی، مدافعان حقوق بشر را به نوعی  تهدید برای امنیت ملی محسوب می کند. 

مدافعان حقوق بشر در معرض شکنجه هایی از جمله اعدام، ضرب و شتم، محرومیت از خواب و  دسترسی به مراقبت های پزشکی ،دستگیری خودسرانه و بازداشت به دنبال محاکمه های غیرعادلانه، ممنوعیت از سفر و آزار خانواده های این فعالین مدنی قراردارند.

دستگیری و حبس افراد به دلیل عقاید سیاسی و مذهبی شان مغایر با قوانین بین المللی است.  ماده ۱۸ و ۱۹ اعلامیه جهانی حقوق بشر «هرکس حق دارد از آزادی فکر، وجدان و دین و همچنین آزادی عقیده و بیان برخوردار باشد

دستگیری وکلای مدافع حقوق بشر نیز بخشی از تلاش مقامات رژیم برای جلوگیری از دفاع موکلان آنها است.

رژیم آخوندی حاکم بر ایران اما برای سرکوب این قشر از جامعه نهادهای متعددی دارد که هر یک از آنها به طور مستقل برای دستگیری مخالفان رژیم اقدام می کنند. نیروی انتظامی، سپاه پاسداران، بسیج، و حتی کمیته های انضباطی دانشگاهها همه اجزای یک شبکه گسترده است که آزادی فکر، بیان و اجتماعات مردم ایران را سرکوب می کنند.این نهادها فعالین حقوق بشر را در محل های عمومی و یا حتی در خانه و محل کار دستگیر می کنند.

آنها اغلب اوقات حکم قانونی در دست ندارند و از خشونت برای دستگیری این افراداستفاده می کنند.زندانیان بعد از دستگیری در انفرادی محبوس می شوند و مجبور هستند تحت فشار و شکنجه علیه خودشان اعتراف کنند.

در موارد متعدد، زندانیان به عنوان آخرین راه حل ناگزیر از اعتصاب غذا می شوند و از خوردن غذا خودداری می کنند و سلامت خود را به خطر می اندازند تا بتوانند به خواسته های برحق خود برسند.زندانیان سیاسی و فعالین مدنی بازداشت شده به طور سیستماتیک مورد ضرب و شتم و بدرفتاری قرار می گیرند تا مجبور به اعترافات دروغ شده و با رژیم همکاری کنند و یا اطلاعات خود را بدهند. وقتی رژیم در انجام این کار موفق نشود، آنها را از رسیدگی های پزشکی محروم می کند تا به مرگ تدریجی بمیرند و یا تلاش می کند با اجیر کردن زندانیان عادی آنها را در زندان به قتل برساند.

اتنا دائمی بک فعال حقوق کودکان است که در حال اتمام دوران محکومیت خود بود ولی با پرونده سازی جدید به ۳سال و ۷ماه دیگر حبس محکوم شد. بعد از آن نیز وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران یک پرونده جدید علیه وی گشودند و آتنا دائمی برای سومین بار به دو سال زندان دیگر و ۷۴ضربه شلاق محکوم شد. حالا تعداد سالهای محکومیت زندان او مجموعاً به ۱۰سال رسیده است.این تنها ذره ای از دریای خشونت و سرکوب فعالین حقوقبشر در ایران است.

 

هشدار شدید انجمن جانبازان نخاعی

انجمن جانبازان نخاعی

انجمن جانبازان نخاعی در نامه‌ای سرگشاده، خطاب به رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران، در مورد تغییر اهداف، خدمات، کارکرد و نوع مدیریت مراکز جامع توان‌بخشی جانبازان، شدیداً هشدار داد.  به گزارش روابط عمومی انجمن جانبازان، این نامه با عنوان «سرنوشت مراکز جامع توانبخشی به کجا می رود؟» برای مهندس سعید اوحدی ارسال شده است. در ابتدای این نامه: به دنبال تغییر مدیریت عالی در بنیاد شهید و امور ایثارگران و تصمیمات جدید در خصوص ساختار و اهداف مراکز جامع توان‌بخشی، و نظر به اهمیت موضوع، انجمن جانبازان نخاعی، طی مکاتبه با ریاست محترم بنیاد شهید و امور ایثارگران مواضع خود را به استحضار ایشان رساند.انجمن جانبازان نخاعی در بخشی از این نامه هم‌چنین آورده است: بنا بر ضرورت و وضعیت خاص جانبازان نخاعی، در دهه‌ی 80 انجمن با آینده‌نگری طرح مراکز جامع توان‌بخشی را در دستور کار خود قرار داد‌ و با پیگیری‌های انجام شده، تأسیس این مراکز به عنوان یک طرح ملی در هیأت دولت وقت به تصویب رسید، تا با بودجه‌ی ملی و کمک‌های استانی به نسبت جمعیت جانباز نخاعی استان این مراکز در تمام استان‌ها احداث گردد و با انعقاد تفاهم‌نامه میان وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی با ریاست بنیاد شهید، خدمات توان‌بخشی و ورزشی در این مراکز در قالب خدمات بیمه‌ای به جانبازان نخاعی انجام شود.

در ادامه این نامه آمده است:در قدم‌های بعدی پای موسسه‌ی ایثار به میان آمد و با رویکرد اقتصادی و درآمدزایی و فراموشی خدمات جامعه‌ی هدف، برنامه‌ی مشارکت با وزارت بهداشت و درمان نیز به فراموشی سپرده شد و متاسفانه برخی از بخش‌های این مراکز به چرخه‌ی اقتصادی وارد گردید.

در این زمان با ورود انجمن و مکاتبه با ریاست وقت بنیاد، مقرر گردید با تشکیل کمیته‌ای متشکل از هیئت مدیره‌ی موسسه‌ی ایثار، معاونت بهداشت و درمان، مشاوره عالی ریاست بنیاد و انجمن جانبازن نخاعی، آیین‌نامه‌ی نحوه‌ی استفاده از مراکز، تهیه و به مورد اجرا درآید.پس از تشکیل این کمیته و برگزاری جلسات  کارشناسی مکرر، آیین‌نامه‌ی نهایی تهیه و مقرر گردید ظرف مدت کوتاهی به مرحله اجرا درآید. انجمن جانبازان نخاعی در ادامه گفته است:

مع‌الاسف در حال حاضر یک بار دیگر با تغییر مدیریت کلان بنیاد، شاهد رجعتی عجیب هستیم و  آن گونه که از گزارشات واصله برمی‌آید، به موسسه ایثار ماموریت داده شده که اداره‌ی آسایشگاه‌ها را طی تحویل و تحولی به عهده بگیرد و اقدام به تجمیع آن‌ها با مراکز جامع نماید.

این امر دو اشکال فاحش دارد:

اول- شائبه‌ی این که قرار است یک بخش اقتصادی، اداره‌ی آسایشگاه‌ها را به عهده بگیرد که موجبات نگرانی جانبازان بستری در آسایشگاه‌ها را فراهم آورده است.

دوم- مهم‌تر آن که مقرر است آسایشگاه‌ها را تجمیع نموده و فضاهای مربوط به آن، تغییر کاربری پیدا کند.

تجمیع به معنای انتقال جانبازان بستری در آسایشگاه‌ها به مراکز جامع توان‌بخشی، نه تنها مشکل آسایشگاه‌ها را مرتفع نمی‌سازد، بلکه مشکلات جدیدی از جمله دور شدن از هدف اصلی مراکز توان‌بخشی که برای این مراکز لحاظ شده را به‌بار خواهد آورد؛ به علاوه  این که سرنوشت جانبازان ساکن در منزل که سال‌ها چشم‌انتظار بهره‌مندی از خدمات این مراکز در شرایط خاص از جمله(امور پیش‌بیمارستانی، سپری کردن دوران نقاهت بعد از بیمارستان، شکستگی اندام، تب و لرز و عفونت‌های ادراری که امکان اقامت در منزل نیست و ناتوانی همسران و نیز جانبازان بیرون از آسایشگاه‌ها که به سن پیری و سال‌خوردگی رسیده‌اند و نیاز به مراقبت در این مراکز در قالب آیین‌نامه تنظیمی را  دارند) هم‌چنان بلاتکلیف خواهد بود. در این نامه هم‌چنین بیان شده است: همه‌ی اجزای این مراکز در حکم یک مجموعه‌ی واحد بوده و تفکیک و تجزیه و تقسیم آن بین بخش‌های مختلف بنیاد امری نسنجیده می‌باشد که مسئولین مربوطه باید پاسخگوی آن باشند. انجمن جانبازان نخاعی در ادامه این نامه با بیان اینکه همیشه راحت ترین تصمیمات بهترین نیستند، و بر مدیران لازم است بدانند که جامعه ایثارگری کالای تولیدی نیستند که در دوره هر مدیری بدون توجه به سوابق برای آنها تصمیمی جدیدگرفته شود تا کید کرده است: انجمن جانبازان نخاعی برای تحقق خواسته های خود در دوره هر مدیری تلاش جان فرسایی انجام می دهد تا مدیران را در جریان امور قرار داده و توافقی نسبی حاصل شود، لکن با تغییرات دائمی مدیران، مع‌الاسف هر روز دریغ از دیروز.

این انجمن خاطرنشان کرده، انجمن جانبازان نخاعی به جد اصرار دارد که اتخاذ هرگونه تصمیم بدون جلب نظر و رضایت اکثریت جامعه هدف خصوصاً انجمن جانبازان نخاعی، نتیجه‌ای جز شکست و نارضایتی نخواهد داشت و این امری است که ما نگران آن در دوره‌ی تصدی مدیریت آزاده‌ای گرامی و پرتلاش و جهادی در مدیریت کلان بنیاد هستیم.در ادامه‌ی این نامه، بخشی از خواسته‌های انجمن از رییس بنیاد به شرح زیر بیان شده است:

۱- مراقبت و ارائه‌ی بهترین خدمات به جانبازان نخاعی گردنی، چه در منزل و چه در آسایشگاه‌ ها(به گونه‌ای که هیچ دغدغه‌ای نداشته باشند)
۲- حفظ یکپارچگی مراکز و عدم تفکیک بخش‌های آن میان بخش‌ها و معاونت‌های مختلف بنیاد.

۳- بازگشت و ابقاء اهداف اولیه‌ی مراکز جامع توان‌بخشی و ارائه‌ی خدمات بر مبنای آیین‌نامه.

۴- احیای تفاهم‌نامه بین وزیر سابق بهداشت و درمان و ریاست قبلی بنیاد شهید.

۵-  تسریع در تجهیز و بهره‌برداری از مراکز برای جامعه‌ی هدف.

در پایان، انجمن جانبازان نخاعی ضمن آرزوی موفقیت و توفیقات روزافزون از درگاه خداوند متعال برای خدمت‌گزاران صادق و پرتلاش جامعه‌ی ایثارگری، اظهار امیدواری کرده است، نسبت به خواسته‌های خود، پاسخ لازم را دریافت نماید تا بتواند به دغدغه‌ها و نگرانی‌های جانبازان نخاعی سراسر کشور پاسخ‌گو باشد.

روابط عمومی انجمن جانبازان نخاعی ایرانیان

 

سرکوب برای ایجاد هراس

مصطفی حاجی قادر مرحومی

آیا تا به حال به هنگام احساس ترس به درون خود نگاه کرده اید؟

 آیا تا به حال سالهایی از عمر خود را زیر سایه ترس زندگی کرده اید؟

ترس از بلندی، ترس از قبول نشدن در آزمون، ترس از مردن و یا ترس از دروغ گفتن، شما چه نوع از ترس را در زندگی خود تجربه کرده اید؟ من می‌خواهم در این مقاله در مورد ترس از خود واقعی بودن، ترس از بیان تفکر، اندیشه و عقاید صحبت کنم، ترسی که شاید هزاران نفر در ایران با آن دست و پنجه نرم می‌کنند، ترسی که صدها هزار نفر به خاطر آن مجبور به ترک کشور و عزیزان خود شده اند، ترسی که مردم را مجبور به بستن صدای خود می کند، ترس از شکنجه، ترس از زندان و یا به طور کلی ترس از عواقب بیان آنچه را که در ذهنمان می گذرد. آیت الله خمینی با وعده آزادی مذاهب و عقاید به روی کار آمد، اما پس از مدتی کوتاه رنگ حرف های خمینی تغییر کرد، و چیزی جز اسلام و شرع را بر مردم ایران نمی‌دید. در همان ابتدای  انقلاب، آیت الله خمینی دست به کشتار یهودیان و بهائیون کشور زد، و با نوشتن کلمه محارب، پایه حکم ها، همه آنها را به جوخه اعدام سپرد. از نظر خمینی معنی آزادی این نیست که بنشینید و برخلاف اسلام صحبت کنید، آزادی در حد قانون کشور میباشد که همین قانون بر پایه فقه اسلام نوشته شده است. با مرور حتی چند خط از صحبت های خمینی، می‌توان به طور واضح مشاهده کرد که هیچ چیز را مهم تر و برتر از اسلام نمی‌داند. حمله به کشیشان فارسی زبان و نوکیشان مسیحی از اولین روزهای انقلاب آغاز شد، دادگاه های ايران در چهار دهه گذشته، صد ها انسان را به اتهام ارتداد به مرگ محکوم کرده اند، اولین خونی که ریخته شد، خون ارسطو سیاح کشیش کلیسای انگلیکن بود که توسط عده ای ناشناس کشته شد، و پس از آن اموال آن کلیسا توسط جمهوری اسلامی توقیف شد. کشیش حسین سودمند رهبر کلیسای جماعت ربانی در مشهد زندانی و به دار آویخته شد. از ابتدای انقلاب اسلامی تا کنون دست‌کم پنج رهبر کلیسا در ایران کشته و هزاران مسیحی بازجویی و زندانی شده اند، چاپ کتاب مقدس به زبان فارسی ممنوع شد، کلیساها تعطیل شده و از انجام مراسم کلیسایی جلوگیری به عمل آمد . رانده شدن از جامعه يا گروه، فشارهای روانی، فرهنگی و اقتصادی، تحميل انزوا، حذف فرهنگی و سياسی و اجتماعی، سرکوب عقيدتی، تحريم اجتماعی و اقتصادی و... از مجازات های رسمی و غير رسمی است که در جمهوری اسلامی عليه کسانی که دين ، عقيده و وابستگی های فکری خود را تغيير می دهند، اعمال می شود ،اینها تنها بخش کوچکی از اعمال و رفتار جمهوری اسلامی در رابطه با نقض آزادی بیان و عقیده است. با روی کار اومدن جمهوری اسلامی در چهار دهه گذشته بخش های مهمی از جامعه ايرانی به دليل سرخوردگی از حکومت به مذاهب و گرايش های غير مذهبی روی آورده اند و رفته رفته مردم از بیان تفکرات، عقاید ونگرشهای دینی و مذهبی شان هراس داشته اند. می‌توان گفت که جمهوری اسلامی همانند چتری سیاه بر روی سر مردم ایران گسترده شد که این چتر هر روز بیشتر از روز قبل باعث خفقان مردم شده است. مردمی که هم اینک نمی‌توانند آنچه را که هستند را بیان کنند، آنچه که در فکر و قلبشان می گذرد و این نه تنها نقض فاحش حقوق بشر طبق ماده 18 اعلامیه جهانی حقوق بشر است، بلکه چنین حکومتی مردم را مجبور به افتادن در یک چرخه دروغ و زندگی همراه با ترس می کند. من در اینجا میخواهم بگویم هر زمانی در وجود خود برای برداشتن قدمی در زندگی خود احساس ترس کردید، محکم تر و با صدای بلندتر قدم هایتان را بردارید و بر ترس خود غلبه کنید و بدانید که حتما بعد برداشتن قدم هایتان خشنودتر و راضی تر از قبل خواهید بود. ما همه انسان هستیم و اگر قرار باشد که با ترس به زندگی خود ادامه دهیم دیگر نمی‌توانیم خود را انسان بدانیم. می خواهم در انتها با گفتن آیه ای از انجیل به صحبت های خود پایان دهم که شاید حتی یک نفر با خواندن این آیه به ترس خود پایان دهد و بتواند زندگی بدون ترس برای خود و هموطنان خود رقم بزند. خداوند نور من و نجات من است از که بترسم؟ خداوند پناهگاه جان من است از که هراسان شوم؟

موسسین و هیئت تحریریه: 

احمد حاجی قادر مرحومی

سحر حاجی قادر مرحومی

حلیمه حسن سوری

مصطفی حاجی قادر مرحومی

مدیر مسئول:

                احمد حاجی قادر مرحومی

سردبیر:

سحر حاجی قادر مرحومی

ویرایش، چاپ و انتشار

حلیمه حسن سوری

مصطفی حاجی قادر مرحومی

ارتباط و تماس با ما:

مدیر مسئول و سردبیر

Email:

Sanahajighaderi@gmail.com

ahmadhajighadermarhomi@gmail.com

  

Tel.:

0۰۴۹17624430633

0049152185557551

آدرس پستی:

Alte Rathausstraße 40a

Twist 49767

Deutschland

 

ارزش هر شماره یک یورو

یادآوری:

- نشر هرگونه اثر، سخنرانی و اطلاعیه به معنی تائید نبوده و فقط بدلیل اعتقاد و ایمان راسخ به آزادی بیان و انتقال اندیشه می باشد.

- این نشریه با اعتقاد کامل به انتقال و گسترش افکار، استفاده و انتشار آثار چاپ شده در این نشریه را بدون هیچ محدودیتی  آزاد می داند. 

قدرت حق

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بمب گذاری در مسیر جابجایی خامنه‌ای مزدور

  ۱ ۰ بمب گذاری در مسیر جابجایی خامنه ای ‫۰ کلیک    بالابلاگ اخبار رسیده از درون سپاه ولی امر که نیروی ویژه محافظ خامنه ای است حاکی از آن اس...